زنان و رضایت از زندگی

شیما صمدزاده – پژوهشگر اجتماعی

از سنجه­ های مهم کیفیت زندگی سنجه میزان رضایت از زندگی است. رضایت از زندگی مفهومی فراگیر است که منعکس‌کننده احساس و نظر کلی افراد نسبت به زندگی فردی، خانوادگی، محیط اطراف و جامعه‌ای است که درآن زندگی می‌کنند. رضایت از زندگی، نگرش فرد از ارزیابی عمومی نسبت به کلیت زندگی خود و یا برخی از جنبه­های زندگی همچون: زندگی خانوادگی، شغل، درآمد، محل سکونت، تحصیلات، ازدواج، چگونگی گذران اوقات فراغت و دیگر تجارب زندگی است.

بر همین اساس در پیمایش ملی سنجش سرمایه اجتماعی که در سال ۱۳۹۳ انجام گرفته است؛ رضایت از زندگی در قالب پرسش­های چقدر از زندگی­تان احساس رضایت می­کنید؛ تا چه اندازه از زندگی در این شهر/ روستا رضایت دارید؛ در صورت شاغل بودن تا چه اندازه از شغل­تان رضایت دارید؛ و تا چه اندازه از درآمد و عایدی­تان رضایت دارید، از پاسخگویان سوال شده است. در جدول زیر توزیع درصدی پاسخ­های زنان به این پرسش­ها آمده است.

 

چنان­که ملاحظه می­شود از نظر زنان ارزیابی رضایت از زندگی، رضایت از محل سکونت و رضایت از شغل بالاتر از عدد تراز ۱۰۰ قرار دارد و به این ترتیب ارزیابی در مورد هر سه گویه مثبت است. در حالی­که ارزیابی در مورد رضایت از درآمد از نظر آنان زیر عدد تراز ۱۰۰ قرار دارد و به این ترتیب ارزیابی در مورد این گویه در مقایسه با دیگر گویه­ها در سطح به مراتب نازل تری قرار دارد. باز در مقام مقایسه نسبت­ها، ملاحظه می­شود رضایت از محل سکونت در مرتبه اول و رضایت از زندگی و رضایت از شغل به ترتیب در مراتب بعدی قرار دارند.

این تفاوت در نسبت­ها را چگونه می­توان تحلیل کرد؟ به نظر می­رسد دو گویه اول گویه­های عمومی­تری هستند که فاعلیت افراد بر حسب جنس را کم­تر می­توانند توضیح دهند، لیکن دو گویه رضایت از شغل و رضایت از درآمد دلالت بر نوعی توانمندی و قابلیت دارد که موجد نوعی استقلال در فرد می­شود و مهم­تر این­که بیشتر برآمده از فعالیت اکتسابی و تلاش فردی است؛ اگرچه این تلاش برای زنان در بسیاری از موارد، خود متأثر از دیدگاه مردان (پدر، برادر و همسر) نسبت به آنان است.

به منظور انجام تحلیلی دقیق­تر، هر یک از گویه­های مذکور بر اساس مجموعه ای از متغیرهای زمینه­ای- اجتماعی مورد بررسی قرار گرفته اند.

به لحاظ رضایت از زندگی ملاحظه می­شود  تفاوت­هایی در بین درصدهای محاسبه شده برای هر یک از متغیرها وجود دارد. نسبت ارزیابی؛ به ترتیب برای زنان ساکن در نقاط شهری، زنان گروه سنی بالای ۵۵ سال، زنان بی­سواد، زنان غیرشاغل و بالاخره زنان ازدواج کرده بیش­ترین نسبت را شامل می­شود. نسبت ارزیابی برای زنان مجرد نیز پایین­تر از عدد تراز ۱۰۰ قرار دارد که گویای نارضایتی آنان از زندگی است.

به لحاظ رضایت از محل سکونت ملاحظه می­شود که تفاوت­هایی در بین درصدهای محاسبه شده برای هر یک از متغیرها وجود دارد. نسبت ارزیابی؛ به ترتیب برای زنان ساکن در نقاط شهری، زنان گروه سنی بالای ۵۵ سال، زنان بی­سواد، زنان غیرشاغل و بالاخره زنان ازدواج کرده بیش­ترین نسبت را شامل می­شود.

در مورد رضایت از شغل نیز  تفاوت­هایی در بین درصدهای محاسبه شده برای هر یک از متغیرها وجود دارد. نسبت ارزیابی؛ به ترتیب برای زنان ساکن در نقاط شهری، زنان گروه سنی ۳۰ تا ۵۴ سال، زنان دارای سطح تحصیلات عالی، زنان شاغل و بالاخره زنان ازدواج کرده بیش­ترین نسبت را شامل می­شود. نسبت ارزیابی برای زنان گروه سنی ۱۸ تا ۲۹ سال، زنان دارای سطح تحصیلی بی­سواد، ابتدایی و متوسطه و دیپلم و زنان مجرد پایین­تر از عدد تراز ۱۰۰ قرار دارد که گویای عدم وجود رضایت مطلوب آنان از شغل­شان است. همچنین ملاحظه می­شود که با کاهش سطح تحصیلات میزان رضایت از شغل نیزکاهش می­یابد.

ارزیابی زنان در مورد رضایت از درآمد نیز نشانگر تفاوت­هایی در بین درصدهای محاسبه شده برای هر یک از متغیرها است. نسبت ارزیابی برای زنان در تمامی متغیرهای محل سکونت، گروه­های سنی، وضعیت تحصیلی، وضعیت فعالیت و وضعیت تأهل پایین­تر از عدد تراز ۱۰۰ قرار دارد. در این میان به ترتیب زنان ساکن در نقاط روستایی در قیاس با زنان ساکن در نقاط شهری، زنان گروه سنی ۱۸ تا ۲۹ سال در قیاس با زنان سایر گروه­های سنی، زنان دارای سطح تحصیلی متوسطه و دیپلم در قیاس با زنان دارای سطح تحصیلات دیگر، زنان غیرشاغل در قیاس با زنان شاغل و بالاخره زنان مجرد در قیاس با زنان ازدواج کرده کم­ترین نسبت را دارند که گویای نارضایتی آنان از درآمد است. جالب توجه است که سطح تحصیلات متفاوت نیز تأثیر قابل ملاحظه­ای بر میزان رضایت از درآمد ندارد.

در مجموع نتایج داده­های فوق حاکی از آن است که زنان مجرد رضایت کمتری را در قیاس با زنان متأهل دارند. در مورد رضایت از محل سکونت، زنان با استناد بر تمامی متغیرها از رضایت مطلوبی برخوردارند. در مورد رضایت از شغل، زنان گروه سنی ۱۸ تا ۲۹ سال، زنان دارای سطح تحصیلی بی­سواد، ابتدایی، متوسطه و دیپلم و زنان مجرد، رضایت مطلوب از شغل­شان ندارند. در مورد رضایت از درآمد نیز با استناد بر تمامی متغیرها اساسا نسبت رضایت زنان حتی تا سطح عدد ۵۰ هم نمی­رسد که این وضع گویای نارضایتی کامل زنان: اعم از شهری و روستایی، در تمامی گروه­های سنی، در تمامی سطوح تحصیلی، زنان شاغل و غیرشاغل و زنان مجرد و متأهل از درآمدشان است.

بنابراین بر دست اندرکاران حوزه زنان ضروری است تا ضمن بررسی علل پدیدآمدن نارضایتی زنان به ویژه از درآمد و شغل­شان تدبیری برای تغییر و بهبود وضعیت ایشان اندیشیده شود.

دانلود فایل PDF مقاله: کلیک کنید