فخرالسادات محتشمی پور
روز جهانی زن را خواه ناخواه باید به رسمیت پذیرفت زیرا روزی متعلق به همه زنان در جهان است؛ فارغ از رنگ و زبان و مذهب و نژاد و منطقه جغرافیایی.
روزی که حکومتها باید کمی به نیمی از جمعیت کشورهایشان اندیشه کنند و سالی را که گذشت به یاد بیاورند و بیتعارف و تکلف بگویند برای بهبود وضعیت زنان چه کرده اند؟
روزی که مردان باید کلاهشان را پیش خود قاضی کنند و حداقل به خودشان راست بگویند که آیا زن را نیمه دیگر خود میدانند که موجب تکاملشان است؛ چه درون خانه و چه بیرون آن؟ آیا موجودیت زن و توان و قابلیت هایی را که باید در بستری مهیا شکوفا و شکوفاتر شود، به رسمیت می شناسند؟ و بالاخره آیا در نقشهای مختلف درون و بیرون از خانه، خود را ملزم به رعایت حقوق او میکنند و در موقعیتهای متفاوت از حقوق او دفاع میکنند؟روز جهانی زن، روزی است که علاوه بر حکومت ها، نهادهایمدنی نیزبا تامل بر آنچه در حوزه زنان کرده اند و آنچه شده است، می نگرند و به این ترتیب، هم خود را منصفانه قضاوت میکنند و هم دولت را، هم خود را نقد می کنند و هم حکومت را.
از این روست که در کنفرانسهای جهانی به مناسبت روز زن، گزارشهای غیردولتی مکمل گزارشهای دولتی است و بدون آن،کار نیمه تمام می ماند.
اما این روز، روز زنان است و بیتردید باید پای صحبتهای خودشان نیز نشست. زن شهری، زن روستایی، زن عشایری، زنمرزنشین، زن کارگر، کارفرما، کارمند، کارآفرین، بازنشسته، دانشآموخته، آموزگار، پژوهشگر، ورزشکار، صنعتگر، کشاورز، اهل رسانه، عضو سازمان های مدنی، سیاستمدار و سیاست ورز، شاغل رسمی و غیررسمی و زن خانه دار و …اگر کمی حوصله کنیم و به سخنان این زنان گوش بسپاریم، برایمان روشن میشود که همه این گویهها یک فصل مشترک دارند و آن نیز «زن» بودن است و پس از آن است که نقشها بر این پیکره سوار میشود تا هویتی چندگانه بیابد در خانه و بیرون خانه!
مسلم است که برای «زن» امروز، هویت «زنانه»اش اهمیت دارد. زن امروز، نه آن زن سنتی است که هرچه برایش بریده و دوختهاند به تن کند و تن به خاک بسپارد سپید و نه آن جامه ناساز «مرد» شدن را بر تن میپسندد و میپذیرد. هرچند که خواسته امروز او نتیجه تجربه و تاوان خطای کسانی است که رسیدن به وضعیت مطلوب را به معنای فدا کردن «زنانگی» خویش و همجنسانشان دانسته و برای آن بازی بدفرجام وارد میدان شدهاند و متاسفانه همه امتیازات سنت و مدرنیسم را با هم و یکجا باختهاند.امروز «زن ایرانی» در جایی ایستاده که بسیاری از افق های مهآلود پیش رویش، به شفافیت و روشنی گراییده و این نیست جز در اثر تجربههایی که البته میتوانست کم ضررتر باشد اگر با چشمانی بازتر و تأنی و تامل بیشتر پا به دنیای مدرن میگذاشت؛ اما چه کنیم که چرخ فلک میچرخد و ما از اشتباهات نیاکان خود کمتر بهره میبریم. تو گویی تکرار تاریخ را هرچند با تلختر شدن تلخ کامیها بیشتر میپسندیم! با این حال شاید سرعت تحولات اجتماعی در دنیا موجب شود که نسل جدید بهترو بیشتر بتوانند در میدان گفتوگوی ناگفتهها آزمون و خطاهایشان را کم ضررتر به نتیجه برسانند. پس روز جهانی زن باید روزی باشد که زنان خود را مورد سنجش و ارزیابی قرار دهند؛ در درون و بیرون خانه تا روشن شود اگر ایرادی هست، دقیقا به کجا برمی گردد و روشن شود برای رفع ایرادات، کدام بخش از جامعه باید مورد پرسش جدی و در عین حال در معرض دریافت راهکارهای موثر قرارگیرد.
برای مثال دوست دارم در این جا به نقش فعالان مدنی و فعالانحقوق زنان اشاره کنم. با این پرسش که آیا در یک سالی که گذشت، ما مدعیان مدافع حقوق زنان بودن، برای پیش رفتن یک گام به جلو چه کردیم؟ آیا فقط در پشت میزهای خود و مقابل تریبونهایی که در اختیار داشتیم، سخنسرایی کردیم و در مجلات و روزنامهها و وبلاگها و سایتها و در همه رسانههای دیجیتال رنگ به رنگ و نو به نو نقطه نظراتمان را عرضه کردیم و به نقد و نظر پرداختیم یا اینکه آستین همت بالا زده، دست به زانو گرفته یا علی گویان گرهی هرچند کوچک باز کردیم و اندکی مشکلگشایی کردیم تا هم خود به رضایت دست یابیم و هم دایره رضایتمندان را افزایش دهیم؟ و آیا در دایره دید ما تنها مشکلات بخشی کوچک از زنان قرار داشت یا سطح نگرش و وسعت نگاهمان ملی بود و فراخ و همه جانبه نگر عمل کردیم؟ و برای رسیدن به این نوع نگاه کلان نگر و همه جانبه نگر و تعمیم آن به همه نهادهای مشابه خود چه کردیم؟
این مثال را زدم تا چنین نتیجه گیری کنم که دقت و جزیینگری زنانه، کاملا ارزشمند و مکملکلاننگری است که اگر بخواهیم مدیریت ناکارآمد امروزی در کشورمان را اصلاح کنیم، باید بین این دو پیوند ناگسستنی ارتباط برقرار کنیم و چنین نتیجهگیری کنم که اگر شناخت ما از جامعه و مشکلات آن جزیی بماند، با راهکارهایی خرد تنها تسکینی برآن خواهیم یافت که چه بسا موجب ریشهدارتر شدن دردها شود.
این مثال را زدم تا اهل نظر، زمانی را هم به محک زدن تجربههای امروز زنان و بهویژه عملکرد نهادهای مدنی زنان برای اصلاح روندها و فرآیندها اختصاص دهند تا رسالت خویش را بهتر انجام داده باشند. من به عنوان عضو کوچکی از جامعه مدنی، خود شاهد اقدامات کوچکی توسط زنان در گوشه گوشه میهن عزیزمان هستم که خردی آنها به هیچوجه به معنای بیارزش بودنشان نیست؛ اقداماتی که فارغ از توجه یا عدم توجه دولت و مسئولین مربوطه در روستاها، برخی مناطق حاشیهای و یا غیرحاشیهای شهرها و از طریق آموزش و مشاوره و ترویج فرهنگسازی، تجربهاندوزی، اثربخشی و توانمندسازی،باعث بالا رفتن کیفیت زندگی، احساس مفید بودن و بالا رفتن احساس رضایت از زندگی زنان شده استو همه این اقدامات، حاصل مثبتاندیشی زنانی است که علیرغم فضای مسموم ناشی از انتشارهزاران پیام منفی و سیاه در هر شبانهروز، که هریک از آنها به تنهایی میتواند کشنده امید و ایجاد کننده انفعال و مشوق مهاجرت به دیاری دیگر باشد، در وطن ماندهاند و هنوز آسمان بالای سرشان را آبی میبینند و زمین را سبز و هنوز گوششان از زمزمه جویبارها و نغمه مرغان خوشالحان آکنده است و دلشان به رسیدن نوروز و بهاری دیگر خوش است.کاش نگاه امنیتی به نهادهای مدنی و سازمانهای مردم نهاد و هرگونه فعالیت مردمی سالم و سازنده به کلی از بین میرفت تا فضا برای ترویج این حرکتهای زیبای پرثمر فراهم میشد و کاش دلها در سال نو از کینهها شسته شود و همه با هم مهربان و مهربانتر شویم تا زن و مرد و پیر و جوان در سراسر کشور عزیزمان ایران، دست در دست هم داده میهن خویش را کنیم آباد.
منبع: قانون