جنسیت زدگی در زبان عرفانی

جنسیت زدگی در زبان عرفانی/ بررسی تعابیر جنسیت زدگی در آثار مولانا

پردیس عامری/ کارشناس ارشد مطالعات زنان

*چکیده:

بنابر تعاریف علما و اندیشمندان، تفکرات عرفانی بر مبنای ارتقاء روح و نفس و بعد غیر مادی انسانی، در رسیدن به تعالی ، نهایت کمال نفس و در حقیقت یکی شدن با مبنای وجود است. از سوی دیگر با توجه به اسنادی که از اندیشمندان و نویسندگان و شعرای اهل عرفان و تصوف موجود است، در اکثر آثار آنها ردپای واژگان و یا معانی که به اشکال مختلف تاکید بر فرودستی زنان دارند، دیده می شود. باتوجه به مضمامین والا و عرفانی که دراشعارمولانا جلال الدین بلخی دیده می شود، این پرسش در ذهن نقش می بندد که آیا نمودهای جنسیت زدگی که در برخی اشعار و کلمات به صورت نسبت دادن صفات برجسته ای چون عقلانیت به مردان و نقصان عقل به زنان وجود دارد، دلالت بر رویکرد جنسیت گرایی مولانا و یا اثر گرفتن او از فرهنگ غالب جامعه ی زمان حیاتش دارد؟ چراکه با آنچه از شرح عرفان گفتیم و به طور کلی عرفان را جدا از مادیات و جسمانیت که نشان از جنس دارند دانستیم، پذیرش چنین تحلیل ها و نتیجه گیریهایی منطقی به نظر نمی رسد . برای زدودن زنگارهای تبعیض آمیز از عرفان و به ویژه از تفسیرهای اشعار عرفانی مولانا ، ضرورت دارد که خوانش جدیدی با رویکردهای جدید که در باره ی کتب مذهبی و عرفانی مانند تورات و انجیل هم در جهان امروز انجام گرفته است ، صورت گیرد.

 

کلیدواژه ها: مطالعات زنان ، ادبیات، زن و عرفان، مولانا ، خوانش های نوین، شالوده شکنی

 

*مقدمه

مراد از عرفان، شناسایی حق و علمی است برای رسیدن به معرفت الهی و حقیقی. شناسایی حق به دو طریق میسر میشود، یکی به طریق استدلال توسط علما و دیگری بطریق مکاشفه ی باطن که راه عرفا است. . عارفان در گذر از هرنوع پرده و حجابی و عبور از انسانیت خویشتن و مادیات با وجود حق یکی می شوند و همچون منصور حلاج بانگ اناالحق سر می دهند. مولانا جلال الدین محمد برخی نیز که تا ۳۸ سالگی امام جمعه قونیه و از مقام خاصی درعلوم اسلامی برخوردار بود، با دیدن شمس تبریزی دگرگون شد و وارد دنیای تصوف و عرفان و شوریدگی شد. او خود در وصف این تحول و دگرگونی خود می گوید:
سجاده نشین باوقاری بودم               بازیچه ی دست کودکانم امروز
از سوی دیگر در نگاه مولانا ، تصوف و ورد به دنیای عرفان در حقیقت زنده شدن و پاینده و ماندگار شدن از ورای جنبه ی مادی انسانیت است:
مرده بدم، زنده شدم                              گریه بدم خنده شدم
دولت عشق آمد و من                               دولت پاینده شدم

برای درک محتوای سخنان و نگرش مولانا از خلال اشعارش، باید جهان بینی عرفانی را به صورت کامل درک کنیم. این درک درصورتی امکان پذیراست که تمایز جهان بینی عرفانی را به فلسفه و علم، دریابیم، چراکه با درک تمایز عرفان، فلسفه و علم  می توان در جهان بینی عرفانی مکث نموده و موقیعت جهان بینی عرفانی مولانا را نیز تاحدی  دریافت . او خود در وصف حال خود گفته است، تا به امروز هر کس از نگاه و با رویکرد تحلیلی خود او را فهمیده و آثارش را تحلیل نموده است.

هر کسی از ظن خود شد یار مـــن                    از درون من نجســـت اســــرار من

او از زمان و مکان در حوزه نشانه شناسی نیز بسیار استفاده کرده است. گاهی لازمانی و لامکانی را معرفی کرده و گاهی نیز مشخصا معین می کند که این داستان در کدام منطقه و در چه زمانی اتفاق افتاده است. از سوی دیگر در حوزه نشانه شناسی بحث  عناصر اصلی طبیعت : باران، باد، طوفان، نسیم و نغمه نیز در اشعار او نمود ویژه ای دارند. او برای اشاره به مفاهیمی که گاه جنبه لاهوتی و گاه جنبه ناسوتی دارند از این مظاهر که نیاز به معناکاوی و تحلیل برای فهم دارند بسیار یاری گرفته است.

گاهی نیز از صنف های مختلف اجتماعی یا جنسیت ها به عنوان نشانه استفاده کرده است. استفاده از جنسیت برای او سیاق های متفاوت دارد. زن مطابق عقیده ی اکثر تحلیل گران و مفسران ادبی  برای او جنبه فاعلیت دارد و در بیشتر موارد به عنوان مظهر جمال بوده است. اما در اشعار مولانا به وضوح در سطح واژگان و معنا می توانیم به نمودهایی که جنسیت زدگی دارند اشاره نماییم: همچون کم بودن زن، ناقص العقل و ناقص الایمان بودن ، به جز مواردی که بر زنان شایسته ای در تاریخ همچون مادر موسی و مریم مادر عیسی اشاره شده است.. برای درک نمادهای اینگونه و تحلیل محتوادر شان عارف بزرگ فارسی زبان، تفکر ژاک دریدا که از پیشگامان ساختارشکنی است می تواند بسیار یاریگر باشد.  معناهای نهفته و زیرین اشعار در متون عرفانی مولوی نشان داده شده و با شالوده شکنی از ورای آنها می توان معانی صحیح و جدیدتری ارائه داد، چرا که آثار عرفانی به طور کلی هم دارای هم ظاهر و هم باطن هستند. معنویت گرایی انسان درادبیات و هنر جهان هر روز نمود بیشتری پیدا می کند و آنچنانکه می بینیم حتی پژوهش های علوم مختلف به ویژه علوم انسانی- اجتماعی هم به سمت هولیزم و شیوه های هرمنوتیک جهش کرده اند. پس اصولا عرفانیزم که پایه و اساس آن آزادی از هر تعلق و مقاومت علیه هر نوع قید و بند و بیداد است هم ازاین قائده مستثنی نیست و دخالت تراوش های فکری در ادبیات عرفانی سابقه طولانی دارد.


*خوانش های شالوده شکنانه و پست مدرن از زن در اشعار مولانا:

خوانش های نوین ، خوانشهایی هدفمند هستند و یکی از هدفهای آنها در فهم عرفان و علوم الهی ، مد نظر داشتن معنایی است که عارف قصد بیان آنها را نموده است؛ پس خوانشی که به عنوان نمونه  اطمینان دهد متن اثر ادبی آفریده شده یا شعر سروده شده از ناخودآگاه عارف و با رویکردی ازلی همراه است، نمی تواند همچون خوانش افراد عادی درهردوره و زمان و مکانی باشد. این گونه خوانش، تفسیر قصیده های شعری نیست.

در عقاید برگرفته شده از جاهلیت و مادیات، هر فکری، تفسیر واحدی دارد. عرفان با خصلت اصلی فنا شدگی در حق و به یگانگی رسیدن عارف، درتضاد کامل با چنین اسلوبی است. در این جا است که می توان نتیجه گرفت:

فهم متون و تعابیر عرفانی را ادیبان و دانشمندان و متخصصین زمان می توانند دگرگون کنند.

اصطلاح «شالوده شکنی (Deconstraction)» مانند پست مدرنیسم در تصور عموم معانی بسیاری دارد؛ اما معنی اش در فلسفه عبارت است از راهبردهای خاصی برای خواندن و نوشتن متن ها. این اصطلاح سال۱۹۶۷ و با چاپ ۳ متن از ژاک دریدا وارد ادبیات فلسفی شد. دریدا می گوید چون کل زبان در سطح کارکردی اش دستگاهی از تفاوت هاست ، کل زبان حتی وقتی تکلم می شود، نوشتن است و وقتی معنی را منشأ در نظر می گیریم که برای خودش حاضر و کامل است این حقیقت سرکوب می شود. بنابراین متن هایی که وجود را موضوع خودشان درنظر می گیرند بسیار پذیرای شالوده شکنی هستند، چنان که همه متن های دیگر نیز تا آنجا که ملحق به متن های مذکور هستند، پذیرای شالوده شکنی هستند. پس خواندن شالوده شکنانه معنی را تصدیق یا تحمیل نمی کند، بلکه جاهایی را نشانه گذاری می کند که کارکرد متن در مقابل معنی ظاهری اتش می تواند تغییر نماید.

در بررسی جنسیت در اشعار عرفانی مولوی ، می توان از یکسو به این مسئله که ازکدام عارضه درواقع  فروگذار شده است که این کاستی درمعنی و درعمل ایجاد شده، پرداخت. در این روند باید دوباره به نماد های اولیه برگردیم، شاید این نتیجه حاصل شود که مثلا در زمان و مکانی که اشعار مولانا سروده شده است،  زن نمادی مستقل نداشته و به همین دلیل به ناچار در اشعار او جنسیت به طورکلی عارض به مرد شده است. مانند بیت زیر که با این نگاه قابل تحلیل است:

مزن در وادی مکر و حیل گام         که از مکر زنان افتی تو در دام

مطابق باور اسلاوی ژیژک حتی می توان با بازکردن مفصل بندی عبارات و واژگان هریک را در زمان معنی جدید بخشید و در حقیقت در آنها روح زمان را دمید. با مفصل بندی جدید، واژه و عبارتی جدید ارائه می شود و این می تواند تا همیشه ادامه پیدا کند. استخراج دال های معطل و معنا کردن آن ها، می تواند تفاسیر جنسیت زدایی شده ، ارائه دهد. اما درباره ی مولانا که تا آن درجه درمراتب عرفان صعود کرده که منجر به گذر از انسان نگری او شده و به فنا شدگی رسیده است، چنانچه تصورشود تاثیر از جامعه اش در نگاه فرودست به زنان گرفته است، چه کم و چه زیاد، باورهای ما درفهم او از عرفان حقیقی خدشه دار خواهند شد. از طرفی به هر روی در صورت بسیاری از اشعار عرفانی او، کلمه زن با معانی تبعیض آمیز دیده می شود و در نهایت ما قادر نیستیم شکل ظاهری آثاری چون آثار معنوی مولوی را دستکاری نموده یا تغییر دهیم. تنها چاره، شالوده شکنی در تفسیر و معناکاوی و معناسازی های نوین است. باید از امر آشنایی آشنا زدایی کرد و سخنان او را که به گفته خودش همواره تازه و با طراوت بوده اند، از تعابیر احتمالا غلط پاک نمود.

*تصاویر پاردوکسیکال: ( زن دراشعار مولوی با استناد به نظریه پارادوکس تصویری  شفیعی کدکنی)

پارادوکس یا تناقض به معنای ناسازگاری و ضد یکدیگر بودن و در اصطلاح ادبی آوردن دو واژه یا دو معنی متناقض در کلام است. پارادوکس از شکستن حکم منطقی «اجتماع نقیضین محال است»، حاصل می‌شود و همین هنجارشکنی در کلام برجستگی ایجاد می‌کند. همچون این بیت سعدی:

هرگز وجود حاضر  غایب شنیده‌ای          من در میان جمع و دلم جای دیگر است

جنبه ی پارادوکسیکال این شعر اینجا نمایان می شود که نمی‌توان همزمان هم حاضر بود و هم غایب.  اینگونه ترکیبات در مرحله نخست ممکن است پوچ و بی‌معنا به نظر آیند اما در پشت معنای پوچ ظاهری آنها، حقیقتی نهفته است و همان تناقض ظاهری جمله، باعث افزایش توجه وکشف مفهوم زیبای پنهان درآن می‌شود)میرصادقی: ۱۳۷۳(. ازسوی دیگر، ساختارانسان، خود بزرگترین پارادوکس موجود در هستی است، چراکه گاهی درشکل هیولایی حیوانی ظاهر می شود و گاهی فرشته ای طبیعی. پس تحلیل  نمودهای پارادوکسیکال در اشعار عرفانی، با آشنا زدایی از امرآشنا می توانند درحقیقت زنگار کج فهمی را از چهره ی آثار عرفانی ، بزدایند.  پارادوکس تقریباً در تمام ادوار شعر فارسی وجود داشته است و درحقیقت خاستگاه پارادوکس را باید درسخنان رمزآلود عارفان و در ادبیات عرفانی جستجو کرد( کدکنی،۱۳۶۶). کدکنی در تعبیری جدید از پارادوکس ادبی اصطلاحی با عنوان تصویر پارادوکسی را ساخت. این اصطلاح  نه در ادبیات قدیم ایران وجود داشته است و نه درادبیات فرنگی. منظور ازتصویر پارادوکسی، تصویری است که دو روی ترکیب آن به لحاظ مفهوم، یکدیگر را نقض می‌کنند. آوردن دو وجه یک واژه در متن و شعر، موجودیت هردو را نفی می نماید. هرگاه مفهومی متناقض در جمله بیان شود، پارادوکس است و هرگاه دو مفهوم متناقض ترکیب شوند و تصویری بسازند، تصویر پارادوکسی خواهد بود. در جایی که مولوی در دیوان شمس می گوید:

کی شود این روان من ساکن          این چنین ساکن روان که منم

خود را همزمان  ساکن و روان بیان می کند. دو واژه ی روان و ساکن که حاوی دو مفهوم سیالیت و عدم تکامل هستند، با هم ترکیب شده و پارادوکس تصویری ساخته می شود. چنانچه گفتیم دو مفهوم پارادوکسی یکدیگر را نفی می کنند و به عبارتی شاعر موجودیت هردو مفهوم، یعنی هم سیالیت و هم سکون را نفی کرده و پوچ دانسته است. با همین روش می توانیم به برخی اشعاری که مولانا را محکوم به جنسیت زدگی متاثر از جامعه اش کرده اند بپردازیم و در حقیقت با تصاویر پارادوکسیکال معانی حاوی تبعیضات جنسیتی را ازاین آثار عرفانی بزداییم.

از مونث وز مذکر برتر است                 این نه جان است، از خشک و تر است
در بیت فوق هم می توان تصاویر پاردوکسیکال را درک کرد. مونث و مذکر در کنار هم و واژه های متضاد :خشک و تر ، از قرار گرفتن این مجموعه تناقض تصویر متناقضی از جان دیده می شود: که بری از جنسیت و جنس و نوع است.
لازم به ذکر است استخراج تصاویر پارادوکسیکال که از شعر عرفانی مولانا جنسیت زدایی نمایند، کارو پژوهشی وسیع است و در اینجا به مواردی از این نوع اشاره می شود:

زر و زن را به جان مپرست زیرا                     برین دو، دوخت یزدان کافری را
در بیت فوق دو تصویر خوشایند برای انسان از لحاظ مادیات زر و زن یاد شده که متناقض مفهوم کافری در حقیقت هستند. یعنی ایندو ( زر و زن) گرجه مطبوع هستند ولی با امر متناقض خود یعنی کافری تصویری پارادوکسیکال ارائه می دهند .  و در حقیقت هر دو وجه نفی می شوند. پس آنچه نفی شده قابل ارزش گذاری نیست و از بن وجود ندارد.
ماجرای مرد وزن افتاد نقل                          آن ، مثلِ نفسِ خود می دان وعقل
در اینجا تفسیرها حکایت از زن به عنوان نماد نفس و مرد به عنوان نماد عقل دارند. که بازهم طبق آنچه از تصویر پارادوکسی کدکنی بیان شد، هردو در حقیقت دو وجه یک امر یعنی انسان هستند. اما این دو وجه در مقابل هم و به شکل متضاد ارائه شده اند و در نتیجه هردو نفی شده و بر هیچ کدام تاکیدی نیست.

سخن آخر:

در پایان با وجود تحلیل پارادوکسیکال ااشعار مولانا در باب زن و در حقیقت تلاش برای کم نشدن جلوه و زیبایی آموزه های عرفانی او در نگاه جنس زن که به دنبال یکسان دیده شدن و فرودست دیده نشدن است، باز هم می توان گفت که ما جهان بینی مولانا را نمی توانیم مانند سیستم عقلی- فلسفی یا سیستمی علمی کامل درک کنیم وبرای آن حدود بگذاریم، در عرفان مولوی همواره تازگی و طراوت به چشم می خورد و در هر زمان و مکانی می توان با رویکردی جدید آن را خواند و شاید تحلیل نو ارائه داد. اما تضمینی بر این موضوع که درک کامل ذهنیت متبلور شده ی او در آثارش صورت گرفته باشد نیست. همواره می توان تغییر کرد و تکامل یافت و از نگاه او هیچ محدودیتی برای انسان در مسیر تحول و درک حقیقت وجود ندارد. هیچ گاه دیر نیست.از این رو، سخن را با این ابیات مولانا همچنان گشوده می گذاریم:

این درگه ما درگه نومیدی نیست             صد بار اگر توبه شکستی بازآ

منابع:

ژیژک ، اسلاوی ، ( ۱۳۸۹ ) ، عینیت ایدئولوژی ، ترجمه علی بهروزی،  طرح نو

فروزانفر، بدیع الزمان، زندگی مولانا جلال الدین محمد بلخی، انتشارات زوار، چاپ هفتم، ص ۳٫
شفیعی کدکنی، محمدرضا؛ دفتر روشنایی (از میراث عرفان با یزید بسطامی)، (۱۳۸۴)محمد بن علی سهلگی (گردآوردنده) ، شفیعی کدکنی (ترجمه) ، ویراست ۲، تهران، سخن

شفیعی کدکنی، محمدرضا؛ (۱۳۸۵)،کیمیای هستی، به کوشش ولی الله درودیان، تبریز، آیدین

میرصادقی ، میمنت  (۱۳۷۲) ، واژه‌نامه هنر شاعری، تهران، کتاب مهناز،چاپ اول

یزدی ، مصباح ، جنسیت و نفس ، (۱۳۹۱) ، مرکز مطالعات و تحقیقات زنان، چاپ اول، قم، نشر هاجر

مکاریک ، ایرناریما ، دانشنامه ی نظریه های ادبی معاصر، ۱۳۸۷، ترجمه ی محمد نبوی و مهران مهاجر، نشر آگه

دین پرست، منوچهر (  ۱۳۹۱ )، سیر دیالکتیکی شعر مولانا بر اساس عرفان است ، سایت عصر ایران ، صفحه فرهنگی ، کد خبر: ۲۳۴۶۸۷ :

http://www.asriran.com/fa/news/234687/%D8%B3%DB%8C%D8%B1-%D8%AF%DB%8C%D8%A7%D9%84%DA%A9%D8%AA%DB%8C%DA%A9%DB%8C-%D8%B4%D8%B9%D8%B1-%D9%85%D9%88%D9%84%D8%A7%D9%86%D8%A7-%D8%A8%D8%B1-%D8%A7%D8%B3%D8%A7%D8%B3-%D8%B9%D8%B1%D9%81%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B3%D8%AA