پول زنان در خانه حبس است

هستی دفتری: یکی از مهم‌ترین معیارها جهت سنجش درجه توسعه یافتگی یک کشور، میزان اهمیت و اعتباری است که زنان در آن کشور دارا هستند. اکنون نگاه جهان، بیشتر به سوی زنان معطوف شده است، زیرا امروز، برای تحقق توسعه اجتماعی، تسریع فرایند توسعه اقتصادی و محقق شدن عدالت اجتماعی، چنانچه به زن به‌عنوان نیروی فعال و سازنده نگریسته شود، قطعا تاثیر بسیاری در روند توسعه و افزایش کمی و کیفی نیروی انسانی آن جامعه خواهد داشت. شاخص توانمندی جنسیتی از جمله شاخص‌هایی است که در میزان تحقق پذیری توسعه پایدار مورد بررسی قرار می‌گیرد و از میان معرف‌های سه گانه این شاخص، معرف میزان شرکت زنان در مشاغل مدیریتی، حرفه‌ای و تکنیکی و نیز قدرت مالی زنان و نشانگر اهمیت فعالیت اقتصادی آنان برای نیل به توسعه پایدار است. فریال مستوفی، عضو هیات نمایندگان اتاق بازرگانی تهران می‌گوید:‌ «نباید ضعف مشارکت اقتصادی زنان را تنها ناشی از برخوردهای سلیقه‌ای یا مسائل فرهنگی دانست. باید اعتراف کرد که مشارکت اقتصادی هنوز به مطالبه جدی بانوان ایرانی تبدیل نشده است. باید پذیرفت که زنان ایرانی برای مواجهه با مشکلات فضای کسب و کار به میزان کافی ریسک‌پذیر نیستند.»

چرا مشارکت زنان در توسعه آن‌قدر مهم است که جزو شاخص‌های توسعه یافتگی یک کشور محسوب می‌شود؟

نیمی از جمعیت کل جهان را زنان تشکیل می‌دهند و دو سوم ساعات کار انجام شده توسط زنان صورت می‌پذیرد. از طرفی دیگر زنان آگاه و اندیشمند، فرزندان آگاه تربیت می‌کنند و آگاهی اساس توسعه است. با بررسی روند اقتصادی کشورهای در حال توسعه در سال‌های گذشته به این واقعیت می‌رسیم که مقوله توسعه از آن جهت که مستلزم بروز تغییرات مهم در جامعه است، می‌تواند باعث رشد و توسعه پایدار اقتصادی یا منجر به فروپاشی بنیان‌های فرهنگی و اجتماعی کشورها شود. بنابراین اهمیت موضوع از این جهت آشکار است. بانوان به دلیل بهره ذاتی و برخورداری از ویژگی خلاقیت قاعدتا از توان لازم و مضاعف برای پیشبرد برنامه‌های اقتصادی برخوردارند، بنابراین نباید فراموش کرد که اساسا توسعه پایدار را در نگاهی طبیعی می‌توان مفهومی زنانه و چند‌وجهی دانست. سیر رشد و نمو و به ثمر رسیدن حیات فردی و اجتماعی فرزندان مثالی گویا در تبیین مفهوم توسعه پایدار و متوازن است. ما باید زنان را به‌عنوان نیمی از منابع انسانی جامعه و به ‌عنوان کسانی که به دلیل نقش محوری در بنیان خانواده‌ها، موتور محرک توسعه شناخته می‌شوند ببینیم. برای به کار گیری زنان باید اهتمام جدی صورت بگیرد. اگر زنان در عرصه اقتصادی حضور نداشته باشند ما عملا نیمی از نیروی کار مفید را از دست می‌دهیم که این به تنهایی، رسیدن به توسعه را ناممکن می‌کند. علاه بر این، عدم حضور زنان در عرصه‌های مختلف، تبعات دیگری دارد که مانع از رسیدن به توسعه‌ای همه جانبه است. در نگاه به یک کشور توسعه‌یافته درمی‌یابیم که زنان همپای مردان از شرایط کار و فعالیت برخوردارند. در واقع نباید صحبت از جنسیت مطرح باشد، بلکه برای رسیدن به رشد و پیشرفت، باید از شایستگی و توانایی سخن گفت. ایجاد فرصت عادلانه برای کشف این شایستگی‌ها و توانایی‌ها می‌تواند منجر به توسعه شود.

با این حساب حضور زنان در جامعه از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. نتایج مشارکت زنان در توسعه چیست؟

مشارکت زنان در رسیدن به توسعه نتایج مثبت فراوانی در پی دارد. از جمله افزایش درآمد سرانه، تقویت حس استقلال و تاثیر آن بر افزایش مشارکت‌های بیشتر و اتخاذ تصمیم‌های بهتر، بهبود شاخص‌های اقتصادی در سطح کلان، فرهنگسازی صحیح در راستای افزایش مشارکت زنان در فعالیت‌های اجتماعی، اقتصادی و…. در سطح روستاها هر چه آموزش بیشتر باشد و تجربه شغلی افزایش یابد و زنان همراه با مردان در استفاده از فناوری‌های جدید مربوط به کشاورزی و صنایع دستی، آموزش‌های لازم را ببینند، باعث رشد اقتصادی کشور خواهند شد. در سطح شهرها نیز هر چه زنان تحصیلات عالی و تخصص‌ داشته باشند و تخصص‌های لازم برای کسب مشاغل بالاتر را کسب کنند، شرایط بهتری در اقتصاد کشور ما ایجاد خواهد شد. اینها تنها بخشی از این نتایج خواهد بود که توسعه‌ پایدار را با مشارکت زنان به ارمغان خواهد آورد. حضور کارآمد و فعال زنان و نیز توانمندسازی آنها در چارچوب بهبود سطح زندگی، مشارکت در تصمیم‏گیری‌های کلان توسعه و دستیابی آنها به جایگاه برابر در پرتو رشد اقتصادی و اجتماعی و نیز فرصت تحصیل برابر برای آنها تبعات غیرقابل تصوری خواهد داشت که به علت نقش محوری زنان در خانواده تا درونی‏ترین لایه‏های اجتماع نفوذ کرده و بدون متحمل شدن هزینه‏های مازاد به‌طور غیرمستقیم بسیاری از افراد جامعه می‌توانند آموزش ‌ببینند و با توجه به مسئولیت چند سویه زنان و نیز نقش آنها در تربیت نسل‌های آینده، فرهنگ کار و تلاش و استقلال نهادینه شود.

برخی معتقدند که فعالیت زنان خانه دار و نقش آنها در اقتصاد خانواده به صرفه‌تر از کار کردن زنان در محیط اجتماعی است. آیا با چنین عقیده‌ای موافقید؟ 

تصور من این است که نباید ضعف مشارکت اقتصادی زنان را تنها ناشی از برخوردهای سلیقه‌ای یا مسائل فرهنگی دانست. باید اعتراف کرد که مشارکت اقتصادی هنوز به مطالبه جدی بانوان ایرانی تبدیل نشده است. باید پذیرفت که زنان ایرانی برای مواجهه با مشکلات فضای کسب و کار به میزان کافی ریسک‌پذیر نیستند. البته این موضوع به تصور و باوری که زنان نسبت به خود دارند بر‌می‌گردد، که خود این باورها ریشه در نوع تربیت خانواده‌ها دارد. برای حضور بیشتر زنان در جامعه ابتدا باید به تفکر و باور خود آنها نگاه کرد و تلاش داشت این باور را به سطح قابل قبولی از اعتماد به توانایی‌ها رساند. با این باور زنان و همچنین با حمایت‌های دیگر جامعه، زنان خواهند توانست وارد عرصه‌های جدی‌تر محیط اجتماعی شوند. اولین قدم تغییر ذهنیت خود بانوان و رساندن آنها به مرحله مطلوبی از باور و اعتماد به توانایی‌های خود و زنان دیگر و همچنین مطالبه‌گری و ریسک‌پذیری برای ورود به عرصه‌های مختلف است.

علاوه بر مسائل فرهنگی و تربیتی در خانواده‌ها که ریشه‌های این موضوع هستند، چه راهکارهایی را برای افزایش نرخ اشتغال زنان و پررنگ شدن نقش آنان در توسعه اقتصادی را موثر می‌دانید؟

من بر این باور هستم در کنار سیاست‌هایی که دولت برای تسهیل شروع کسب و کار و کاهش نرخ بیکاری برای افزایش اشتغال زنان و مردان اعمال می‌کند، چنانچه زنان ایرانی نیز سطح مطالبه‌گری و روحیه ریسک‌پذیری خود را ارتقا ببخشند، نرخ مشارکت اقتصادی زنان ایرانی بهبود پیدا می‌کند. رشد مشارکت اقتصادی زنان ایرانی باید رشدی درون‌زا باشد. من به ‌عنوان یک کارآفرین و فعال اقتصادی زن بر فرهنگسازی در راستای ایجاد و تقویت اعتماد به زنان و شایستگی‌های آنها به عنوان یک ضرورت تاکید دارم. وزارت آموزش و پرورش و رسانه‌ها به ویژه صداوسیما می‌توانند در این عرصه فعال باشند و در شکل‌گیری فرهنگ و اعتماد درست نسبت به شایستگی‌های زنان در جامعه سهیم باشند. حفظ روحیه استقامت، مقاومت و پایداری به همراه ممارست مستمر در راستای یافتن راه حل‌های موثر برای کاهش آثار منفی چالش‌ها و نیز یافتن و خلق فرصت‌های جدید از شکست‌های ظاهری از طریق حفظ تعامل سازنده با عموم ذینفعان با کاربرد قواعد بازی برنده-برنده از شیوه‌های کاربردی در این زمینه است. مدرسه و خانواده نیز نهادهای مهمی در آموزش، تربیت و جامعه پذیری زنان ارزیابی می‌شوند. به صورت خلاصه باید گفت اصلاح باورهای کلیشه‌ای از طریق تعلیم و تربیت و رسانه‌ها، نهادینه کردن فرهنگ شایسته سالاری، بهبود دستیابی برابر به منابع، فرصت‌ها و منافع، ارتقای توانایی‌های حرفه‌ای زنان از طریق برنامه‌های آموزشی مخصوص جهت افزایش آگاهی زنان نسبت به حقوق خود و تلاش دولت در به وجود آوردن فضای حمایتی لازم در این زمینه از جمله راهکارهای افزایش نرخ اشتغال زنان است. اگرچه ما با انباشت سرمایه در منازل زنان ایرانی مواجهیم، اما این انباشت سرمایه هرگز منجر به بهبود فضای کسب و کار و ایجاد شرایط توسعه برای زنان نشده است. به این دلیل که زنان آن ظرفیت لازم برای ورود به اشتغال و سرمایه‌گذاری را احساس نمی‌کنند و به دلیل وجود فضای مردانه در بازار، زنان همیشه با این ترس مواجهند که آن سرمایه‌ای که با دشواری در طول سال‌ها اندوخته‌اند در بازار کسب و کار از بین برود. تصمیم‌گیری مدیران اقتصادی کشور باید به سمتی باشد که سرمایه‌های داخل خانه را وارد بازار کنند. قوانینی وضع کنند که آن سرمایه‌ها تضمین شود و افراد نگران از دست رفتن آنها نباشند و سرمایه منجر به ایجاد مشاغل پایدار و از بین رفتن شکاف جنسیتی شود. همچنین باید شرایطی در حوزه آموزشی فراهم شود که زنان حاضر در حوزه آموزشی بتوانند سریع‌تر و موثرتر با بنگاه‌های اقتصادی ارتباط برقرار کنند. این تعامل می‌تواند در نهایت منجر به افزایش سرانه تصاحب مشاغل عالی توسط زنان و گسترش مشارکت آنان در تجارت، سیاست و مدیریت گشته و مقدمه‌ای برای از میان برداشتن نگرش و دیدگاه‌های منفی مربوط به حضور زنان در جامعه باشد.

آیا با وضع قوانین حمایتی برای زنان موافقید؟

مشارکت زنان در عرصه‌های سیاسی نیز کمرنگ است، حضور زنان در مجلس کمتر از سه‌درصد و در بخش‌های دیگر در خوشبینانه‌ترین شرایط به یک‌درصد هم نمی‌رسد و این مساله با عدالت در اخذ مسئولیت‌ها با در نظر گرفتن شایستگی‌ها و ظرفیت‌های موجود در جامعه زنان کشور همخوانی ندارد. از طرف دیگر شاهد رشد کمی و کیفی بانوان در عرصه فعالیت‌های تشکلی وسازمان‌های مردم نهاد هستیم که اتفاق مبارکی است که باید مورد تقویت وتشویق قرار گیرد. جنبش‌های مدنی در سال‌های اخیر به سمتی رفته که زنان با ایجاد مطالبه‌گری تلاش کردند نقش تاریخی خود را در فعالیت‌های مربوط به توسعه اقتصادی ایفا کنند. این موج که از ابتدای دهه ۷۰ میلادی در بسیاری از کشورهای جهان آغاز شده است تلاش دارد کوشش برای رفع تبعیض و ایجاد شرایط مشارکت موثر اجتماعی را به‌عنوان یکی از پیش‌شرط‌های تحقق توسعه پایدار فراگیر کند. ما باید این را در نظر بگیریم که وقتی ظرفیت لازم برای آموزش زنان و رسیدن به تحصیلات تکمیلی برای آنها ایجاد شده است، حتما باید شرایطی هم فراهم شود که این نیروی تحصیلکرده و توانمند بتواند وارد فضای کسب وکار شود. برای آموزش هزینه‌های بسیاری از بودجه عمومی صرف می‌شود و اگر قرار باشد این نیرو مجددا در خانه بنشیند و نتواند وارد فضای کار شود با یک هدر رفت ناامید‌کننده سرمایه کشور مواجهیم. قانونگذار باید تصمیم خود را بر تبعیت از تجربه جهانی موفق بگذارد و جای وضع قوانین حمایتی، به دنبال برقراری شرایط مساوی و برابر برای زنان و مردان باشد. وضع قوانین حمایتی ‌جای اینکه برای یک جنس باشد به کلیت نیروهای در حال اشتغال تعلق گیرد تا این شائبه برای کارفرما که نیروی زن برای او نیروی کار گرانی خواهد بود از بین ببرد. تفکر وضع قوانین حمایتی برای زنان از یک سابقه تاریخی گرفته‌شده که می‌گوید زنان جنس ضعیف هستند و باید از آنها حمایت کرد. این تصور باید از بین برود. اگر هدف نهایی قوانین حمایتی، حفظ بنیاد خانواده است، بنیاد خانواده از حضور هر دو جنس زن و مرد حمایت می‌کند. بنابراین بنیاد قوانین حمایتی باید حمایت از خانواده باشد و از تبدیل جنس زن به‌عنوان جنس ضعیف جلوگیری کند.

در چه حوزه‌هایی نقش زنان در اقتصاد را بهتر می‌بینید؟

درسال‌های اخیر، با تغییرات اجتماعی که در کشور رخ داده، گرایش زنان، به عرصه‌های فناوری، دانش و کارآفرینی و خدمات افزایش یافته است. امید است که این روند، به مشارکتی جدی و فعال تبدیل شود. در چند سال اخیر مشاغل خانگی نیز رشد قابل توجهی داشته اند که اگرچه شاغل در محیط خارج از خانه حضور ندارد، اما این مشاغل مزایای خاص خود را دارند و به هر صورت در شاخص‌های اقتصادی نظیر نرخ اشتغال، درآمد سرانه و سهم بخش خدمات در اقتصاد موثر هستند. ایجاد شرایط تسهیل کار در خانه و توجه به قوانین و مقررات این نوع مشاغل می‌تواند برای زنان مایل به مشاغل خانگی شرایط بهتری فراهم کند. در عرصه‌های فناوری و کارآفرینی نیز زنان به دلیل داشتن نوعی خلاقیت ذاتی، توانمندی‌های زیادی دارند که می‌توانند در این حوزه‌ها بسیار موثر و مفید باشند. دفاع ازشایسته سالاری ومبارزه با تبعیض جنسیتی، به منظور ارتقای رتبه کارکنان زن، به پست‌های مدیریتی بالاتر، حمایت ازسازمان‌های مربوط به زنان، دربخش‌های دولتی و غیردولتی و همچنین دیدن آموزش‌های لازم و تلاش برای ایجاد تشکل‌های غیردولتی(NGO) مربوط به زنان و برطرف کردن محدودیت‌های اجتماعی، فرهنگی در راستا یا ایجاد بستری مناسب برای شکوفایی فعالیت‌های زنان باید مورد توجه قرار گیرد. بدون تردید، شناخت جایگاه واقعی زنان ایرانی و احیای جایگاه سازندگی آنها، نیازمند بازنگری جدی به این مقوله است و اولین قدم ارتقای خودباوری و توجه به شایستگی‌ها وتوانمندی‌های زنان و رفتن به سمت کسب جایگاه‌های متناسب با این توانمندی‌ها و در نهایت، تلاش برای ارتقای جایگاه و پیشبرد نقش جامعه زنان کشور در توسعه همه جانبه پایدار است. در واقع وقتی انسان به واسطه آموزش تبدیل به سرمایه شد دیگر یک کالای عمومی است و نمی‌توان آن را حبس کرد، بنابراین باید برای این مشکل چاره‏ای اندیشید. دخالت دولت در این زمینه برای ایجاد تعدیل و فراهم آوردن زمینه‏های مشارکت و جذب زنان به بازار کار ضروری است، در غیر این صورت سرمایه‌گذاری گسترده برای آموزش زنان تلف شده و این اتلاف تاثیر سوئی بر اقتصاد و توسعه اجتماعی کشور نیز خواهد داشت. به جهت تواناسازی اقتصادی ضرورت دارد که زنان بر زندگی خود در درون و بیرون خانه تسلط داشته و قدرت تاثیر گذاری جهت تغییر اجتماع به سمتی پایدار و عادلانه در سطح ملی و بین اللملی را داشته باشند. بر این باور هستم که بانوان کشور ما امروز از توان و قابلیت علمی و اجرایی کافی برای دفاع از حقوق و مطالبات خود به میزان کافی برخوردار هستند.

منبع: آرمان