ویژه نامه زنان مجله خط خطی

پویه مظفری

مادرم عادت داشت موقع کار کردن موزیک گوش کند. آهنگهای دلخواهش مرضیه ودلکش و بنان و سیما بینا و خیلی های دیگر بودند ؛ مادر همراهشان می خواند اگر آهنگ شاد بود ودستهایش هم آزاد بود ، بشکن هم می زد .
در میان کاست هایی که مرتب روی هم چیده شده بود یک کاست نارنجی رنگ هم بود که من خیلی دوست داشتم با دستخط پدر رویش نوشته بود:
احمد شاملو
شعرها و موسیقیش را دوست داشتم برعکس بقیه نوار کاست ها مادر سکوت می کرد و با دقت گوش می کرد. من هم ! اما ناگهان بعضی قسمت ها را همراه شاعر تکرار می کرد انگار بخواهد سر کلاس درس حاضر جوابی کند ولی به شعر دختران دشت که می رسید، آه می کشید و آه می کشید و باز هم آه می کشید .هر کدام از آه ها با هم متفاوت بود جاهایی حسرت آلود بود و گاه بغض آلود! جاهایی که شعر صلابت و شور داشت آهش صدای آه داشت ولی معنیش تحسین و تشویق بود فرقش را شما نمی دانید فقط من می دانم منظورم چیست فقط من میدانم که که چه قدر دقت می کردم و توی دلم چه قدر برای دختران دشت که با چشم های غمگین و لباس های رنگین محلی و شالهای حریر پولکی تصورشان می کردم غصه می خوردم و برای مادر که آنطور آه می کشید ،
بعدترها بزرگ شدم و راستش دیگر خیلی دنبال آه های مادرم نبودم خودم کلی آه داشتم که با این شعر بکشم
اما اکنون چه نیک بختیم که آینه دختران سرزمینم آه نمی کشد
دختران دشت، دختران شرم و شبنم و افتادگی نیستند !دست از آه کشیدن برداشته اند .
باید حرف های این دختران را شنید و فریاد کرد این شد که با یاری یاران همیشه خطخطی و همراهی بانوان کارتونیست و طنزپرداز ویژه نامه ای زنان را منتشر کردیم تا خونی تپنده در کالبد طنز و کارتون ایران بدمد.

 

دختران دشت!
دختران انتظار!
دختران امید تنگ
در دشت بی کران،
و آرزوهای بیکران
در خلق های تنگ!
دختران آلاچیق نو
در آلاچیق هائی که صد سال! –
از زره جامه تان اگر بشکوفید
باد دیوانه
یال بلند اسب تمنا را
آشفته کرد خواهد…
دختران رود گل آلود!
دختران هزار ستون شعله،‌به طاق بلند دود!
دختران عشق های دور
روز سکوت و کار
شب های خستگی!
دختران روز
بی خستگی دویدن،
شب
سر شکستگی!-
در باغ راز و خلوت مرد کدام عشق –
در رقص راهبانه شکرانه کدام
آتش زدای کام
بازوان فواره ئی تان را
خواهید برفراشت؟
افسوس!
موها، نگاه ها
به عبث
عطر لغات شاعر را تاریک می کنند.
دختران رفت و آمد
در دشت مه زده!
دختران شرم
شبنم
افتادگی
رمه!-
از زخم قلب آبائی
در سینه کدام شما خون چکیده است؟
پستان تان، کدام شما
گل داده در بهار بلوغش؟
لب های تان کدام شما
لب های تان کدام
– بگوئید !-
در کام او شکفته، نهان، عطر بوسه ئی؟
شب های تار نم نم باران – که نیست کار –
اکنون کدام یک ز شما
بیدار می مانید
در بستر خشونت نومیدی
در بستر فشرده دلتنگی
در بستر تفکر پر درد رازتان،
تا یاد آن – که خشم و جسارت بود-
بدرخشاند
تا دیر گاه شعله آتش را
در چشم بازتان؟
بین شما کدام
– بگوئید !-
بین شما کدام
صیقل می دهید
سلاح آبائی را
برای
روز
انتقام؟